- روان بخش
- جانبخش، روحبخش
معنی روان بخش - جستجوی لغت در جدول جو
- روان بخش
- شاد کننده، آرامش دهنده، بخشندۀ روح وجان، خداوند، روح القدس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روح بخشی، جان بخشی، برای مثال از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز / زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست (حافظ - ۱۵۸)
روح بخش جانبخش، روح القدس. (حکمه الاشراق ص 201)
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، بختیار، صاحب اقبال، شادبخت، مستسعد، طالع مند، فرّخ فال، نیک اختر، فرخنده طالع، نیکوبخت، خجسته طالع، نکوبخت، مقبل، صاحب دولت، اقبالمند، بلندبخت، خجسته، خجسته فال، سعید، ایمن، فرخنده بخت، بلنداقبال، خوش طالع، سفیدبخت
((تَ بَ))
فرهنگ فارسی معین
بازگرداندن تن درستی و عمل کرد طبیعی عضو آسیب دیده یا شخص بیمار در کوتاه ترین مدت، بازتوانی
Lucidly
claramente
chiaramente
claramente
clairement
duidelijk
स्पष्ट रूप से
dengan jelas
بواضحةٍ
באופן ברור
kwa wazi
อย่างชัดเจน
স্পষ্টভাবে
واضح طور پر
چاره گر، معالج
بخشنده جان حیات دهنده زنده کننده (غالبا صفت خدای تعالی آید)
صاحب روان، خداوند روح، نفس کل
آنچه باعث نشاط و تقویت روح و روان شود، جان پرور، زنده کننده، بخشندۀ جان، کنایه از یکی از صفات باری تعالی